کد مطلب:162587 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:284
ای پاک تر، ز آب
امشب، به یاد تو هستم من.
امشب، در كنار تو هستم من
اما زبان تو خاموش است،
و شمع قلب تو، در سینه ات نمی لرزد.
و دست های تو، این آیه های قدرت و نیرو، شمشیر را نمی خواهند
كه تو، در نگاه من، می گویی
كه تو، در سینه ی من، می جوشی.
كه تو در دست های من.
در دست های من.
امشب، بانگ و خروشی نیست،
در وسعت مكدر این دشت سوگوار
تو
با آن شكوه پاك، همراه نسل ها رفتی
با پروانه های سرخ،
آنها كه سوختند، همراه یك شعله از چراغ رسالت
امشب، دور از نینوای تو، در كنار تو هستم من.
و همان آتش بلند.
آن آتشی كه در دل پروانه ها فتاد.
دارد در دل من شعله می كشد
من هم، دارم در كنار تو می سوزم،
ای شمع،
ای شعله
ای پاك تر، ز آب
ای روشن تر از خورشید نینوا.
بهمن 52 محرم 93
امشب، در كنار تو هستم من
اما زبان تو خاموش است،
و شمع قلب تو، در سینه ات نمی لرزد.
و دست های تو، این آیه های قدرت و نیرو، شمشیر را نمی خواهند
كه تو، در نگاه من، می گویی
كه تو، در سینه ی من، می جوشی.
كه تو در دست های من.
در دست های من.
امشب، بانگ و خروشی نیست،
در وسعت مكدر این دشت سوگوار
تو
با آن شكوه پاك، همراه نسل ها رفتی
با پروانه های سرخ،
آنها كه سوختند، همراه یك شعله از چراغ رسالت
امشب، دور از نینوای تو، در كنار تو هستم من.
و همان آتش بلند.
آن آتشی كه در دل پروانه ها فتاد.
دارد در دل من شعله می كشد
من هم، دارم در كنار تو می سوزم،
ای شمع،
ای شعله
ای پاك تر، ز آب
ای روشن تر از خورشید نینوا.
بهمن 52 محرم 93